زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
از حــرم آمد بــرون؛ جلــوۀ پیـغـمـبری با رخ زهــرایــی و؛ بـا جَـنـَـمِ حیــدری صحنۀ میدان بدل؛ شد به عجب محشری گفت انابن الحسین؛ ریخت به هم لشگری موقع جانبازی است؛ رفته ز کف طاقتش تیغ و سپر در کف و؛ ذکر علی عادتش خوانده حسین اِن یکاد؛ نذر قد و قامتش با نگهــی می کند؛ از پــدرش دلـبــری ماه حــرم مثل شیــر؛ بر دل اعــدا زده از بــرش تــیــغ او؛ دشمـن او جــا زده گرچه به رفتن شرر؛ بر دل بــابــا زده داده به لشگر نشان؛ رزم عـلـی اکبری یا عــلی و یا عــلی؛ بر لب او کرده گل ماه نـطـر می زند؛ عمه بخــوان چار قل داده عنان را ز دست؛ لشگر کوفی به کل معرکه ای شد به پا؛ وای چه رزم آوری لشگری از جنگجو؛ از دم تیغش گریخت شد به عجب ابن سعد؛ رشتۀ کارش گسیخت دم به دم از دشمنش؛ جان بگرفت؛زهره ریخت حــیــدر کــربــبــلا؛ بـا رجــز حــیــدری نــیــزه و تیغ جــفــا؛ بر بــدن تو زدنــد تیر به همراه سنگ؛ ســوی سرت آمدند تو به زمین خوردی؛ و آه حـرم شد بلند خیـز که دلگرمی؛ عمه ای و خــواهری در برت آمد حسیــن؛ با سـر زانــو علی از تو نمانـده تنی؛ کو پســرش کـو علی کاش نفهمد که خورد؛ نیزه به پهـلوعلی زخم به پهلوی توست؛ ارثــیـۀ مــادری بس که به روی دلــم؛ داغ دمــادم رسید اشک به چشــم هـمه؛ عــالم و آدم رسید بر سر نعشت علی؛ عمــۀ تو هـم رسیـد مانــد، برایــم فقط؛ دیـدۀ از خــون تری قسمت تو تیغ و تیر؛ قسمت من غم شده موی سرم شد سپید؛ قامت من خــم شده بعد تو ای عمــر من؛ عمر پــدر کم شده وای چرا غرق خـون؛ وای چـرا پرپری |